دلی به وسعت بی کرانه ها
(متن مجری، شهادت علی (ع))
![کرامات مولا (ع) در شعر فارسی](https://img.tebyan.net/big/1390/06/58111740921444227132806833545018596.jpg)
با عرض سلام خدمت تمامی دبیران پرورشی عزیز و
دانش آموزان گرامی
ضمن گرامی داشت شب ها ی قدر و تسلیت به ایام سوگواری امام اول شیعیا،ن امیر مومنان حضرت علی علیه السلام، مرکز یادگیری سایت تبیان طبق روال همیشه، متنی مرتبط با این ایام ، به منظور استفاده ی شما عزیزان، ارائه نموده است.
امید است که مورد عنایت و استفاده ی شما قرار گیرد.
مردی بود از قبیله آفتاب با دلی به وسعتبیکرانهها
او را نه زمانه میشناختش، نه زمانیان
اندیشناک بود بر «قوم خویش» و بر «ابنای روزگار» و
بیمناک بر هوس هایی که چشم های بصیرت را به یغما برده بود.
![دلی به وسعت بی کرانه ها(متن مجری، شهادت حضرت علی(ع))](https://img.tebyan.net/big/1390/06/20110824145401182_candle_animation.gif)
به قدری که بر سرگذشت پیشینیان آگاه بود، بر سرنوشت آیندگان نیز اندیشه میکرد...
چه شامگاهان که سر بر بالین آسایش نمینهاد مگر با قیام و قعود عارفانهاش
و چه صبحگاهان که برنمیخاست جز با کمر بستن به خدمت خلق
به که میمانست که کسی را با وی مانندی نبود و که چون او میدانست که دانای اسرار مگو او بود.
در شجاعتش همه دانند که «اسد بیشه فتوت» بود و
بر عدالتش همه معترف، تا بدانجا که «شهید عدالت» نامگرفت.
هیچ کس، چون او آن مقام نیافت، کعبه به یمن قدمش چاک میزند و مسجد به خونش، غسل طهارت میکند.
کدام مرشد و مرادی توانی یافت چون محمد که در لیلهالمبیت پیشمرگی او کند و کدام همسری توانی جست جز فاطمه که کوثر در شان اوست.
در نبرد هماوردی نداشت و در دوستی، نظیری نه!
روح بیقرارش جز درگاه نیایش، قرار نمییافت، لطایف حکمی و آیات قرآنی حد کلام او بود
و عمل به احکام آن،
مرام او...
درس آموخته مکتب وحی بود و شکوه دین، جلوهای از شگفتیهای او. به برق نگاهی، رعدی در دلها برمیفروخت و به اشاره سرانگشتی، مس وجود، طلای حقیقت میشد و ...
اما آیا از غربت این اول مظلوم عالم همه شنیدهای:
![دلی به وسعت بی کرانه ها(متن مجری، شهادت حضرت علی(ع))](https://img.tebyan.net/big/1390/06/20110824145401260_flowers34.gif)
از نجوای شبانهاش با چاه.
از گریههای غریبانهاش در نماز.
از شکیبایی ۲۵ سال، سکوت و خانهنشینی.
از تازیانههای ناجوانمردانهای که بر پیکر فاطمهاش زدند.
از طعنهها و سبکسریهایی که چون گرز گران بر سرش میکوفتند. و بیش از همه...
تنهایی غریبانه علی
آن هم بعد از عروج مردی که وجودش از او هست یافت و مرگ بانویی که هماره یکتا انیس و مونس او بود.
دیگر برای علی جز اندوه و تنهایی و غریبی چیزی نمانده است;
دیگر کسی را هماورد و همتای او نیست.
او در این عالم تنها بود، مظلوم زیست و مظلومانه نیز زندگی را بدرود گفت.
مرکز یادگیری سایت تبیان
تجمیع و تنظیم: نوربخش